مهرنازمهرناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نفس مامان مهرناز

نمایشگاه مار

1392/2/23 4:10
نویسنده : مامان
420 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 22 اردیبهشت 92  من و دخترم و بابایی و عموجواد و خاله ریحانه رفتیم نمایشگاه مارهای سمی و غیر سمی!

این عکس ها رو توی نمایشگاه ازت گرفتیم 

مهرناز

مهرناز

این دو تا هم از همون مارهاست!

مهرناز

قربونت برم که اینقدر شجاعی!

وقتی از نمایشگاه اومدیم بیرون رفتیم شام بخوریم توی مغازه منتظر بودیم که ساندویچ ها آماده شه یهو دخترم به عمو جواد گفت: عمو جواد موش رو دیدی؟؟؟؟

همه با تعجب به اطراف نگاه کردیم دخترم گفت الان میاد وایستا!!! الان نشونت میدم 

بعد دیدیم بععععله دخمل خوشکلم تابلوی بستنی فروشی روبروی مغازه ای که بودیم رو خونده !

یک تابلوی LED که روش نوشته شده بود شیر موز و مهرناز من موز رو می خوند موش!!!

کلی ذوق کردم که حواست به همه چی هست قربون هوش و ذکاوتت برم من!

عشق مامانی به خداااااااااا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

خاله سمیه
29 اردیبهشت 92 13:33
ای وااااااااااااااااااااااااااااااای بر من مهرنازکم چقدر وحشتناک!!!!!
یه چیزی بهت بگم فقط قول بده به خاله نخندیو مسخره ام نکنیا؟!
تو میدونستی خاله سمیه ات از گربه تو خیابون به شدت میترسه و وقتی از دو کیلومتری گربه میبینه با وحشت خودشو جمع میکنه و فرار میکنه؟؟؟
اون وقت تو با چه جراتی با مار و سگ و بزغاله و خرگوشو شتر مرغ بازی میکنی ؟اااااههههه مگه قرار نبود که نخندی و خاله رو دست نندازی؟
خوب دخمل خوب همه که مثل تو شجاع و شیردل نیستن یکی مثل من از بچگی از حیوانات که هیچی از حشرات هم میترسم.نمیدونم به مامانت رفتی یا بابات؟در هر صورت خیلی شجاع و باحالی خاله .عاششششششششششششششششششششششقتم.بوس


تازه خاله با شتر هم عکس دارم مامان همین روزها عکس مو میذاره ببینی
حامد
13 تیر 92 13:50
با سلام:

تبریک میگم بهتون با این دختر باهوشی که دارین. حتما به خودتون رفته هم هوشش و هم زیبایش.







نه به باباش رفته