مهرنازمهرناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نفس مامان مهرناز

شیرین زبونی

سلام عروسکم  مامانی اونقدر شیرین شدی که اگه بخوام شیرین کاری هاتو بذارم باید 24ساعته تو سایت باشم  زبونت که قربونش برم حسابی باز شده بلبل دیدی؟؟؟ مثل همون چه چه می زنی خیلی چیزها رو می گی مامانی! بالا،پایین،کتاب،کوتور(یعنی کنترل)،بده،بیا،آتو(یعنی آتیش)، مورچه و.... وقتی می خوای بلند شی میگی:  علی (علی یارت باشه مامانی) یه عالمه عکس هم داری که ایشالا به زودی واست می ذارم تو سایتت راستی گلاب خانوم هفته قبل مریض بودی هاااااااااااااااااا پفک خورده بودی یه هفته تب داشتی و هرچی می خوردی بالا می اوردی  ...
25 اسفند 1390

پیشی...

گلم 5شنبه 29 مهرماه یاد گرفتی می گی  پیشی بیااااااااااااااا قربونت برم اگه بدونی چه خوشکل سرتو تکون می دی و می گی بیا! تازه کلمه های دیگه ای هم یاد گرفتی   جی جی- بیا- پیشی - داغ- به به - تو تو - بده- نی نی ازت می پرسیم :جوجه می گه؟؟ تو هم جواب می دی:جیک جیک جیک  ببعی می گه؟؟ تو هم جواب می دی:بع بع  ازت می پرسیم :پیشی می گه؟؟ تو هم جواب می دی:میوووووووووو الهی فدات شم وقتی بهت می گم :مهرناز جونی دختر خوب تو شلوارش جییشششششششش؟؟؟ سرتو تکون می دی و می گی نه نه نه  وقتی هم که ازت سوالی می پرسم که می خوای بگی آره سر کوچولوتو به علامت تایید پایین می یاری واسه هم...
5 بهمن 1390

گل

عسل من 28 آبان ماه یاد گرفتی میگی گل هر جا گل می بینی با انگشت های کوچولوت نشون می دی و میگی گل! ازت می پرسیم :هاپو می گه؟؟ تو هم جواب می دی:هاپ  ازت می پرسیم :شیر می گه؟؟ تو هم دهنتو باز می کنی و صدای شیر در می آری ازت می پرسیم :ماهی می گه؟؟ تو هم دهنتو باز و بسته می کنی  تازه دماغمون رو می گیری تا ما بگیم میگ میگ بعدش هم خودت این کارو می کنی و دماغ خودت رو می گیری و می گی میگ میگ! ...
5 بهمن 1390

کلمه های جدید

خانوم طلای مامان سلام  امروز اومدم کلمات جدیدی که یاد گرفتی و بنویسم  خوب اول کلمات بعد صدای حیوونا......... برق- ببر- پا-  ازت می پرسیم :مرغه می گه؟؟ تو هم جواب می دی:گد گدااااااااااا تازه یه چیز دیگه الان دیگه اسم چشم و گوش و دست و پا و زبون رو که می گیم نشون می دی الهی فدات شم  توی تاسوعا و عاشورای امام حسین (ع) که رفتیم سینه می زدی  امام حسین (ع) نگهدارت باشه مامانی راستی مامانی به کتاب خیلی علاقه داری هاااااااا تموم روز کارت اینه که کتاب می یاری تا برات بخونیم  ...
5 بهمن 1390

تولدت مبارک

امروز هفدهم آذره روزی که خدای مهربون مهرناز عزیزم رو به من و باباش هدیه داد دوست داشتم واست تولد بگیرم اما محرمه مامانی.   الهی فدات شم  تولدت مبارک دختر نازم    الهی 120 ساله بشی مامان       ...
5 بهمن 1390

شیرین زبونی

دختر گلم صدای کلاغ رو یاد گرفته و میگه :گار گار......... تازه الان یه هفته است که وقتی گریه می کنی مامانی رو مریم صدا می کنی وقتی ازت می پرسم کاکائو می خوری؟؟؟ سرتو تکون می دی و می گی کاکا!   ...
10 دی 1390

حموم

دیروز ١٧ آبان ماه ظهر رفتیم که بریم حموم وقتی که لباس هاتو درآوردم دیدیم ای دل غافل آب سرده و فشار آب کمه اوردمت بیرون قیامت درست کردی   ای بابا حالا چه کار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟ آهان به افتخار هوش مامان مریم یه دست خوشکل بزن فهمیدم خودشه الهی همیشه شاد باشی خانوم گل ...
9 دی 1390

تولدت مبارک

دختر گلم امروز اول محرم سالروز تولدته (قمری) تولدت مبارک خانوم گل من!   ان شاءالله تولد 100 سالگیت دخملم    ...
6 آذر 1390

هاپووووووووووووووو

روز5شنبه دوازدهم آبان ماه رفتیم روستا اونجا یه سگ بود تو خیلی دوست داشتی مامانی همش می گفتی: هاپووووو بیااااااااااااااااااا اینم عکسی که با هاپو گرفتی ...
13 آبان 1390

راننده کوچولو

جمعه سیزدهم آبان با بابا سراج رفتی بیرون رفتی اومدی دیدم به به دخملم راننده شده اونم نه پایه دو بلکه پایه یک!!!!!!!!! باور نمی کنی می دونم خودم تا عکس هاتو ندیده بودم باورم نمی شد  راننده کوچولوی مامان ببین تا باور کنی حالا اون صورت ماهت رو اینور کن و چشمای خوشگلت رو هم باز کن  آفرین خانوم گلم  می بوسمت  ...
13 آبان 1390