بازم ....
ساعت 2 شب داشتم سحری درست میکردم که صدات از توی اتاق اومد مامانی کمک! کمک! بابایی از من زودتر اومد توی اتاقت تا من رسیدم بابا زحمت کشید و این دو تا عکس رو ازت گرفت آخه مامانی شما دختری نکن این شیطنت ها رو........ ولی خداییش عاشق این کارهاتم ! ...
نویسنده :
مامان
1:02