مهرنازمهرناز، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

نفس مامان مهرناز

شهر بازي

توي زيتون كه رفته بوديم برديمت بازي كني اين عكس خوشكل رو خاله فاطمه گرفته ازت  راستي ماماني تا يادم نرفته بهت بگم دو تا پازل داري كه هر دوشونو خيلي دوست داري يكيشون پازل اعداد يك تا دهه خيلي خوب بلدي بچيني تازه كلمات زير رو هم از روي نوشته مي خوني  بابا- مامان- بستني- پا- عروسك- گربه - موش- تلفن - توپ-  ...
11 تير 1391

حموم

مهرناز جونم! حموم خيلي دوست داري مامان هر وقت از حموم ميارمت بيرون گريه مي كني تو اين عكس اولين باره كه مي خندي چون يك ساعت و نيم حموم بودي تازه يه بار هم خونه مامان جون رفتيم حموم وقتي اومديم بيرون يه ساعت بعد خاله فاطمه خواست بره حموم تو هم گريه كردي و باهاش رفتي تا اينجا دوبار، شب ساعت يك ديديم نيستي اگه گفتي كجا رفته بودي؟؟؟؟؟؟ اينجا........... ...
10 تير 1391

بازي

ماماني اين عكس رو بهمن ماه 90 خونه خاله سارا گرفتيم سوار ماشين ايليا جون شدي و با هم ماشين سواري مي كردين! ...
10 تير 1391

شيرين زبوني

دخترم ! ديگه تا الان كه يك سال و شش ماه و بيست و دو روزه اي همه كلمات رو بلدي بگي به جز قسطنطنيه!!! تازه از دوم تير ماه جمله هاي كوتاه هم مي گي مثل: ماماني باز كن  امير علي بيا محمد صالح بيا بابايي كجايي؟ لالا كنم ... داشتم عكس هاتو مي ديدم اين عكس به نظرم خيلي شجاعانه اومد ببين ...
10 تير 1391

شیرین زبونی

سلام عروسکم  مامانی اونقدر شیرین شدی که اگه بخوام شیرین کاری هاتو بذارم باید 24ساعته تو سایت باشم  زبونت که قربونش برم حسابی باز شده بلبل دیدی؟؟؟ مثل همون چه چه می زنی خیلی چیزها رو می گی مامانی! بالا،پایین،کتاب،کوتور(یعنی کنترل)،بده،بیا،آتو(یعنی آتیش)، مورچه و.... وقتی می خوای بلند شی میگی:  علی (علی یارت باشه مامانی) یه عالمه عکس هم داری که ایشالا به زودی واست می ذارم تو سایتت راستی گلاب خانوم هفته قبل مریض بودی هاااااااااااااااااا پفک خورده بودی یه هفته تب داشتی و هرچی می خوردی بالا می اوردی  ...
25 اسفند 1390

پیشی...

گلم 5شنبه 29 مهرماه یاد گرفتی می گی  پیشی بیااااااااااااااا قربونت برم اگه بدونی چه خوشکل سرتو تکون می دی و می گی بیا! تازه کلمه های دیگه ای هم یاد گرفتی   جی جی- بیا- پیشی - داغ- به به - تو تو - بده- نی نی ازت می پرسیم :جوجه می گه؟؟ تو هم جواب می دی:جیک جیک جیک  ببعی می گه؟؟ تو هم جواب می دی:بع بع  ازت می پرسیم :پیشی می گه؟؟ تو هم جواب می دی:میوووووووووو الهی فدات شم وقتی بهت می گم :مهرناز جونی دختر خوب تو شلوارش جییشششششششش؟؟؟ سرتو تکون می دی و می گی نه نه نه  وقتی هم که ازت سوالی می پرسم که می خوای بگی آره سر کوچولوتو به علامت تایید پایین می یاری واسه هم...
5 بهمن 1390

گل

عسل من 28 آبان ماه یاد گرفتی میگی گل هر جا گل می بینی با انگشت های کوچولوت نشون می دی و میگی گل! ازت می پرسیم :هاپو می گه؟؟ تو هم جواب می دی:هاپ  ازت می پرسیم :شیر می گه؟؟ تو هم دهنتو باز می کنی و صدای شیر در می آری ازت می پرسیم :ماهی می گه؟؟ تو هم دهنتو باز و بسته می کنی  تازه دماغمون رو می گیری تا ما بگیم میگ میگ بعدش هم خودت این کارو می کنی و دماغ خودت رو می گیری و می گی میگ میگ! ...
5 بهمن 1390

کلمه های جدید

خانوم طلای مامان سلام  امروز اومدم کلمات جدیدی که یاد گرفتی و بنویسم  خوب اول کلمات بعد صدای حیوونا......... برق- ببر- پا-  ازت می پرسیم :مرغه می گه؟؟ تو هم جواب می دی:گد گدااااااااااا تازه یه چیز دیگه الان دیگه اسم چشم و گوش و دست و پا و زبون رو که می گیم نشون می دی الهی فدات شم  توی تاسوعا و عاشورای امام حسین (ع) که رفتیم سینه می زدی  امام حسین (ع) نگهدارت باشه مامانی راستی مامانی به کتاب خیلی علاقه داری هاااااااا تموم روز کارت اینه که کتاب می یاری تا برات بخونیم  ...
5 بهمن 1390

تولدت مبارک

امروز هفدهم آذره روزی که خدای مهربون مهرناز عزیزم رو به من و باباش هدیه داد دوست داشتم واست تولد بگیرم اما محرمه مامانی.   الهی فدات شم  تولدت مبارک دختر نازم    الهی 120 ساله بشی مامان       ...
5 بهمن 1390